توضیحات:
احمد پسری ۱۸ ساله و ممتاز است . که در پایه دوازدهم هنرستان مشغول به تحصیل است . وی در استان خوزستان شهر اهواز زندگی می کند . به رنگ قهوه ایی علاقمند است . دوست دارد در آینده مکانیک موفقی شود . پدر احمد بر اثر سکته قلبی فوت می کند.
پدر قبل از فوت با کارکردن بر روی ماشین های دیگران بعنوان راننده زندگی فرزندان خود را تامین می کرد اما بیمه پردازی نداشتند و پس از فوت زندگی برای خانواده سخت شد .بر اساس رسمی که عرب زبان ها دارند مادر احمد بچه ها را به خانواده شوهرش می دهد و به خانه پدرش مراجعه می کند .خانواده مادر احمد با اصرار وی را شوهر می دهند ولی به دلیل نارضایتی مادر احمد از این ازدواج واینکه تمایل داشته کنار بچه هایش زندگی کند از وی جدا می شود .
پدر شوهر سابق بسیار تلاش می کند و قول می دهد که منزلی برای زندگی مادر و بچه ها تهیه کند تا مادر احمد برگردد و بچه هایش را در پناه خود گیرد.با اصرار و تلاش و پیگیری های زیاد بلاخره مادر احمد بر می گردد و پدرشوهرش نیز خانه ای برای انها در یکی از مناطق حاشیه می سازد و قول میدهد خانه را به نام مادر احمد کند تا در کنار بچه ها باشد. خانه نوساز می باشد و داری ۲ اتاق است و وسایل منزل معمولی بوده و وسیله چشمگیری در خانه مشاهده نشد عمه بچه ها نیز با انها زندگی می کند.
احمد یک خواهر کوچکتر از خود داشته که در یک حادثه آتش سوزی در مشهد جان خود را از دست می دهد و مادر در آن زمان باردار بوده و به خاطر شوک و ترس زیاد بچه داخل شکم مادر اسیبب می بیند و بعد از به دنیا آمدنش دچار تشنج های پی در پی می شود و این باعث شده که دست و پای او در حال تغییر شکل دادن شود و نیاز به فیزیوتراپی دارد اما شرایط برای درمان مساعد نمی باشد. مادر خانه دار می باشد و منبع درامدی به جز کمیته و یارانه ندارند. خانواده تحت پوشش بیمه سلامت هستند. امید است با حمایت شما همیاران گرانقدر یاری گر آن ها در روزهای سخت زندگی شان باشید تا بتواند آینده بهتری برای خود و خانواده و جامعه رقم بزند.